کد مطلب:50549 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

راههای کسب عبرت











اگر انسان اهل عبور شود، در برابر خود عرصه های متنوعی را برای عبرت می یابد و زندگی و تحولات آن و دنیا و دگرگونیهای آن و گذشتگان و سرنوشت آنان را عین عبرت می بیند و از آن ره توشه می گیرد. امیرمومنان علی (ع) صحنه های گوناگونی را در برابر ما تصویر می كند و ما را به كسب عبرت فرامی خواند، چنانكه داستان آفرینش و عصیان ابلیس را بیان می كند تا مردمان از آنچه بر ابلیس رفت عبرت گیرند و دست از ظاهربینی و خودخواهی بكشند:

«فاعتبروا بما كان من فعل الله بابلیس اذ احبط عمله الطویل و جهده الجهید، و كان قد عبدالله سته آلاف سنه، لا یدری امن سنی الدنیا ام من سنی الاخره، عن كبر ساعه واحده. فمن ذا بعد ابلیس یسلم علی الله بمثل معصیته؟ كلا، ما كان الله سبحانه لیدخل الجنه بشرا بامر اخرج به منها ملكا. ان حكمه فی اهل السماء و اهل الارض لواحد. و ما بین الله و بین احد من خلقه هواده فی اباحه حمی حرمه علی العالمین.»[1] .

[صفحه 375]

پس، از آنچه خدا با شیطان كرد عبرت گیرد، كه كردار دراز مدت او را باطل گرداند و كوشش فراوان او بی ثمر ماند. او شش هزار سال با پرستش خدا زیست از سالیان دنیا یا آخرت- دانسته نیست- اما با ساعتی كه تكبر كرد خدایش از بهشت بیرون آورد و پس از ابلیس چه كسی ایمن بود كه خدا را چنان نافرمانی نكند؟ هرگز خدا انسانی را به بهشت درنیاورد به كاری كه بدان كار، در ردیف فرشته ای را برون برد. فرمان خدا برای مردم آسمان و زمین یكی است و هیچ یك از آفریدگان خدا را در حلال شمردن چیزی كه حرام دانسته، رخصتی نیست.

آیا سرگذشت ابلیس عبرتی نیكو نیست تا آدمی از خودبینی دست كشد و به هیچ روی تكبر ننماید؟


سر ز امر حق چه پیچید آن لعین
گردنش را طوق لعنت شد قرین


گفت حق او را كه ای مست غرور
لعنت من بر تو تا روز نشور


از میان خیل پاكان دور شو
دور از درگاهم ای مغرور شو


پس به سنگ قهر راندند آن زمان
آن لعین را از صف روحانیان


با رخی از ظلمت و عصیان سیاه
با قدی خم گشته از بار گناه


این سزای آن كه شد مغرور خویش
آن شد آن كو غره شد از زور خویش


هر كه پا از حد خود برتر نهاد
سرنگون آخر به چاهی در فتاد


بنده باید پیش خواجه خوار و زار
بنده را با خویشتن بینی چه كار


چون كه بیند خویش را مردود شد
از در مولای خود مطرود شد[2] .

تاریخ آیینه ای است روشن و روشنگر تا آدمی در احوال گذشتگان و فراز و فرود آنان، خود را ببیند و خویشتن را بیابد و مراتب را دریابد و عبرت گیرد و به سوی كمال مطلق سیر نماید.


اگر تاریخ عالم را بخوانی
مراتب را یكایك بازدانی[3] .

امیرمومنان علی (ع) سرنوشت گذشتگان را در این جهت بازگو می كند تا راه كسب عبرت را بنمایاند:

[صفحه 376]

«و اعتبروا بما قد رایتم من مصارع القرون قبلكم: قد تزایلت اوصالهم و زالت ابصارهم و اسماعهم و ذهب شرفهم و عزهم و انقطع شرورهم و نعیمهم، فبدلوا بقرب الاولاد فقدها و بصحبه الازواج مفارقتها. لا یتفاخرون و لا یتناسلون و لا یتزاورون و لا یتحاورون. فاحذروا، عباد الله، حذر الغالب لنفسه، المانع لشهوته، الناظر بعقله، فان الامر واضح و العلم قائم و الطریق جدد و السبیل قصد.»[4] .

عبرت گیرید بدانچه دیدید، از آنان كه پیش از شما بودند، كه چگونه در خاك غنودند، اندامشان از هم گسیخت، دیده ها و گوشهایشان فروریخت، شرف و عزتشان رخت بر بست، شادمانی و تن آسانی شان از هم گسست. نزدیكی فرزندان، به از دست دادن آنان كشید و همنشینی همسران، به جدا شدن از ایشان انجامید. نه به هم می نازند و نه فرزندانی می آورند و نه یكدیگر را دیدار می كنند و نه در كنار هم به سر می برند. پس بندگان خدا! بپرهیزید، پرهیز كسی كه بر نفس خود چیره است و شهوت خویش را بازدارنده و به خرد نگرنده، كه كار پیداست و نشانه برپاست و راه هموار و روشن و راست.

آیا اگر انسان این گونه بر احوال گذشتگان عبور نماید، به عبرت دست نمی یابد ؟ و آیا باز هم دست تطاول می گشاید و گردنكشی می نماید؟

«فاتعظوا عباد الله بالعبر النوافع و اعتبروا بالای السواطع و ازدجروا بالنذر البوالغ و انتفعوا بالذكر و المواعظ، فكان قد علقتكم مخالب المنیه و انقطعت منكم علائق الامنیه و دهمتكم مفظعات الامور و السیاقه الی الورد المورود و (كل نفس معها سائق و شهید)[5] .:سائق یسوقها الی محشرها و شاهد یشهد علیها بعملها.»[6] .

پس بندگان خدا! از عبرتهای سودمند، پند گیرید و از نشانه های آشكار عبرت گیرید. از آنچه شما را با بیانی رسا ترسانده اند، خود را بازدارید و از یادآوریها و موعظتها سود بردارید، كه گویی چنگالهای مرگ بر شما آویخته است و رشته های آرزویتان را از هم گسیخته و سختیهای واپسین دم زندگی به ناگاه بر

[صفحه 377]

سر شما رسیده و به آبشخوری كه در آمدنگاه شماست كشیده و «هر نفسی را راننده ای همراه است كه او را تا به محشر وی می راند» و گواهی كه بر كرده ی او گواهی می دهد و آنچه كرده است می داند.

امام (ع) مردمان را به دقت كردن در امور عبرت انگیز فراخوانده است و انسان باید امور عبرت انگیز را از سه وجه مورد دقت قرار دهد، از وجه علل و اسباب، از نظر حقیقت عبرت و از باب نتیجه و ثمره ی آن. دقت كردن در احوال و آثار و سرنوشت گذشتگان و آنچه از قضای از قضای الهی بر آنان گذشته است زمینه ی عبرت گرفتن را فراهم می سازد. آن گاه انسان می تواند به سوی حقیقت عبرت رود كه آن، بیمی است كه در درون آدمی حاصل می شود كه مبادا به سرنوشت پیشینیان گرفتار آید. و سپس نتیجه و ثمره ی عبرت به دست می آید كه آن دوری گزیدن از محرمات الهی و اجابت نمودن پروردگار و پیمودن راه صحیح در زندگی است.[7] .

آیا اگر انسان به احوال و آثار و سرنوشت مستكبران تاریخ دقت نماید و علل و اسباب هلاكت و سرنگونی آنان را در نظر آورد، باز هم به راه آنان می رود؟

گردنكشان و خودكامگان پیشین كجا رفتند؟ آیا نباید از خفتن آنان در گورهای تنگ و تاریك عبرت گرفت؟ آیا در سرنوشت آنان كه در دنیا بر خود می بالیدند و گردنفرازی و گردنكشی و خودكامگی می نمودند عبرتی نیست كه چگونه هنگام مرگ چهره ها و پهلوهایشان بر خاك نهاده شد و آن عزت و بزرگی موهومشان به ذلت و خواری واقعی تبدیل شد؟

«فاعتبروا بما اصاب الامم المستكبرین من قبلكم من باس الله و صولاته و وقائعه و مثلاته و اتعظوا بمثاوی خدودهم و مصارع جنوبهم و استعیذوا بالله من لواقح الكبر، كما تستعیذونه من طوارق الدهر.»[8] .

پس عبرت گیرید از آنچه به مستكبران پیش از شما رسید، از عذاب خدا و سختگیریهای او و خواری و كیفرهای او و عبرت گیرید از تیره خاكی كه رخساره هایشان بر آن نهاده است و زمینهای نمناك كه پهلوهایشان بر آن افتاده است و به خدا پناه برید از كبر كه در سینه ها زاید، چنانكه بدو پناه می برید از بلاهای روزگار كه پیش آید.

[صفحه 378]

سیر در نیك و بد احوال گذشتگان و دریافتن عوامل خوشبختی و بدبختی پیشینیان و فهم اسباب عزت و ذلت ایشان، راهی است نیكو برای تربیت مردمان، چنانكه امیرمومنان (ع) بدین راه توجه داده و فرموده است:

«و احذروا ما نزل بالامم قبلكم من المثلات بسوء الافعال و ذمیم الاعمال. فتذكروا فی الخیر و الشر احوالهم و احذروا ان تكونوا امثالهم. فاذا تفكرتم فی تفاوت حالیهم، فالزموا كل امر لزمت العزه به شانهم و زاحت الاعداء له عنهم و مدت العافیه به علیهم و انقادت النعمه له معهم و وصلت الكرامه علیه حبلهم من الاجتناب للفرقه و اللزم للالفه و التحاض علیها و التواصی بها. و اجتنبوا كل امر كسر فقرتهم و اوهن منتهم و من تضاغن القلوب و تشاحن الصدور و تدابر النفوس و تخاذل الایدی... فانظروا كیف كانوا حیث كانت الاملاء مجتمعه و الاهواء موتلفه و القلوب معتدله و الایدی مترادفه و السیوف متناصره و البصائر نافذه و العزائم واحده. الم یكونوا اربابا فی اقطار الارضین و ملوكا علی رقاب العالمین! فانظروا الی ما صاروا الیه فی آخر امورهم، حین وقعت الفرقه و تشتت الالفه و اختلفت الكلمه و الافئده و تشعبوا مختلفین و تفرقوا متحاربین، قد خلع الله عنهم لباس كرامته و سلبهم غضاره نعمته و بقی قصص اخبارهم فیكم عبرا للمعتبرین.»[9] .

بپرهیزید از آنچه فرود آمد بر امتهای پیشین، از كیفرهایی كه دیدند بر كردارهای ناشایست و رفتارها كه كردند و نبایست. پس نیك و بد احوالشان را به یاد آرید و خود را از همانند شدن به آنان برحذر دارید. و چون به چشم خرد دیدید و در خوشبختی و بدبختی شان اندیشیدید، آن را عهده دار شوید كه عزیزشان گرداند و دشمنان را از سرشان راند و زمان بی گزندی شان را به درازا كشاند و با عافیت از نعمت برخوردار و پیوند رشته ی بزرگواری با آنان استوار. و آن از پراكندگی دوری نمودن بود و به سازواری روی آوردن و یكدیگر را بدان برانگیختن و سفارش كردن و بپرهیزید از هر كار كه پشت آنان را شكست و نیرویشان را گسست، چون: كینه ی هم در دل داشتن و تخم نفاق در سینه كاشتن و

[صفحه 379]

از هم بریدن و دست از یاری یكدیگر كشیدن... پس بنگرید آن گاه كه گروهها فراهم بودند و همگان راه یك آرزو را می پیمودند، چگونه می آسودند و دلها راست بود و با هم سازوار و دستها یكدیگر را مددكار. شمشیرها به یاری هم آخته و دیده ها به یكسو دوخته، اراده ها در پی یك چیز تاخته. آیا مهتران سراسر زمین نبودند و بر جهانیان زمامداری نمی نمودند؟ پس بنگرید كه پایان كارشان به كجا كشید، چون میانشان جدایی افتاد و الفت به پراكندگی انجامید و سخنها و دلهایشان گونه گون گردید. از هم جدا شدند و به حزبها گراییدند و خدا لباس كرامت خود را از تنشان برون آورد و نعمت فراخ خویش را از دستشان به در كرد و داستان آنان میان شما ماند و آن را برای پند گیرنده عبرت گرداند.

دقت در علل عظمت و انحطاط جوامع و دلایل ظهور و سقوط تمدنها و عوامل عزت و ذلت دولتها و راه نیكبختی و بدبختی امتها مدرسه ای نیكو در عبرت آموزی و راهیابی و كامیابی است. اگر از این امور كسب عبرت شود بسیاری از اشتباهات تكرار نمی شود. اگر به فرجام گردنكشان و گردنفرازان و ستمگران و خودكامگان تاریخ از سر عبرت گیری توجه شود، زمینه ای نیكو برای اصلاح امور فراهم می گردد، كه از آنان جز داستانشان چیزی نمانده است و آن هم عبرتی است برای پند گیرنده. امیرمومنان ما را بدین حقیقت یادآور شده و فرموده است:

«ان لكم فی القرون السالفه لعبره! این العمالقه و ابنا العمالقه! این الفراعنه و ابناء الفراعنه! این اصحاب مدائن الرس الذین قتلوا النبیین و اطفووا سنن المرسلین و احیوا سنن الجبارین! این الذین ساروا بالجیوش و هزموا بالالوف و عسكروا العساكر و مدنوا المدائن!»[10] .

همانا در روزگاران گذشته برای شما عبرتی است. كجایند عمالقه،[11] و فرزندان عمالقه؟ كجایند فراعنه و فرزندان فراعنه؟ كجایند مردمانی كه در شهرهای رس[12]

[صفحه 380]

جباران از آن همه حرمت شكنی و خودكامگی چه بهره بردند و برای خود چه توشه ای اندوختند؟ چرا نباید درس آموخت و عبرت گرفت؟

نصر بن مزاحم منقری- مورخ و محدث گرانقدر، در گذشته به سال 212 هجری- روایت كرده است كه امیرمومنان علی (ع) در مسیر خود به سوی «صفین» به شهر «بهرسیر» و «ایوان مدائن» رسید. مردی از یارانش به نام حر بن سهم بن طریف چون به آثار «كسری» نگریست، به این بیت از شعر اسود بن یعفر نهشلی از شاعران جاهلی، تمثل كرد:


جرت الریاح علی مكان دیارهم
فكانما كانوا علی میعاد[13] .

بادها بر خانه های سرزمین ایشان برگذشت (و آنها را درهم شكست) گوییا با یكدیگر وعده ای داشتند.

پس علی (ع) به او فرمود: آیا نگویی:

(كم تركوا من جنات و عیون و زروع و مقام كریم و نعمه كانوا فیها فاكهین كذلك و اورثناها قوما آخرین فما بكت علیهم السماء و الارض و ما كانوا منظرین. )[14] .

چه باغها و چشمه سارها (كه آنها بعد از خود) بر جای نهادند و كشتزارها و جایگاههای نیكو و نعمتی كه از آن برخوردار بودند. (آری) این چنین (بود) و آنها را به مردمی دیگر میراث دادیم و آسمان و زمین بر آنان زاری نكردند و ایشان مهلت نیافتند.

سپس امیرمومنان (ع) فرمود:

«ان هولاء كانوا وارثین، فاصبحوا موروثین، ان هولاء لم یشكروا النعمه فسلبوا دنیاهم بالمعصیه. ایاكم و كفر النعم، لا تحل بكم النقم.»[15] .

آری، همانا آنان زمانی ارث برندگان بودند و اینك ارث دهندگان شده اند. آنان نعمتها را شكر نگزاردند و دنیایشان نیز در نتیجه ی نافرمانی از ایشان گرفته شد. از كفران نعمت بپرهیزید تا گرفتار كیفر سخت نشوید.

[صفحه 381]

امیرمومنان علی (ع) می آموزد كه به همه چیز با دیده ی عبرت نگاه شود تا انسان حال و آینده ی خود را بدرستی بنا كند و این روشی نیكو در اصلاح خود و دیگران است.


هان، ای دل عبرت بین از دیده عبر كن، هان
ایوان مدائن را آیینه ی عبرت دان


یك ره ز لب دجله منزل به مدائن كن
وز دیده دوم دجله بر خاك مدائن ران


دندانه ی هر قصری پندی دهدت نو نو
پند سر دندانه بشنو ز بن دندان


این هست همان ایوان كز نقش رخ مردم
خاك در او بودی دیوار نگارستان


این هست همان درگه كو را ز شهان بودی
دیلم ملك بابل، هند و شه تركستان


این هست همان صفه كز هیبت او بودی
بر شیر فلك حمله شیر تن شادروان[16] .


پندار همان عهد است، از دیده ی فكرت بین
در سلسله ی درگه، در كوكبه ی میدان


بس پند كه بود آنگه در تاج سرش پیدا
صد پند و است اكنون در مغز سرش پنهان


كسری و ترنج زر، پرویز و به زرین
بر باد شده یكسر، با خاك شده یكسان


پرویز به هر بومی زرین تره آوردی
كردی ز بساط زر زرین تره را بستان


پرویز كنون گم شد، ز آن گمشده كمتر گوی
زرین تره كو بر خوان؟ رو «كم تركوا»[17] بر خوان


گفتی كه كجا رفتند آن تاجوران، اینك
ز ایشان شكم خاك است آبستن جاویدان

[صفحه 382]

چندین تن جباران كاین خاك فروخورده است
این گرسنه چشم آخر هم سیر نشد ز ایشان


خاقانی از این درگه دریوزه ی عبرت كن
تا از در تو ز آن پس دریوزه كند خاقان


این بحر بصیرت بین، بی شربت از او مگذر
كز شط چنین بحری لب تشنه شدن نتوان[18] .

دنیا سرای عبرت است و كسانی می توانند در آزمونهای آن سرفراز بیرون آیند و توشه ی جاودان برگیرند كه همه ی امور دنیا را به دیده ی عبرت ببینند. تحولات و تطورات دنیا، سختیها و راحتیها، آمدنها و رفتنها، فراز و فرودها، همه و همه مایه ی كسب عبرت است، چنان كه امام علی (ع) بدان اشارت فرموده است:

«فی تصریف الدنیا اعتبار.»[19] .

در دگرگونیهای دنیا (برای بینایان) عبرت است.


صفحه 375، 376، 377، 378، 379، 380، 381، 382.








    1. نهج البلاغه، خطبه ی 192.
    2. مثنوی طاقدیس، ص 38.
    3. گلشن راز، ص 42.
    4. نهج البلاغه، خطبه ی 161.
    5. قرآن، ق / 21..
    6. نهج البلاغه، خطبه ی 85.
    7. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 2، صص 276 -275.
    8. نهج البلاغه، خطبه ی 192.
    9. همان.
    10. همان، خطبه ی 182.
    11. « عمالقه» قوم قدیم ساكن عربستان در منتهی الیه «ادوم» كه غالبا با یهودیان در زمان «شاعول» و «داوود» در جنگ بودند و «داوود» آنان را نابود كرد. فرهنگ معین، ج 1، ص 1210.
    12. «اصحاب الرس» كه در قرآن كریم در سوره ی فرقان (آیه ی 38( و سوره ی ق (آیه ی 12.( نامشان آمده است، قومی بودند كه پس از قوم «ثمود» قدرت یافتند و خداوند پیامبرانی به سویشان گسیل داشت، ولی ایشان پیامبران خود را تكذیب كردند و خداوند هلاكشان ساخت. ن. ك: امین الاسلام ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مكتبه المرعشی النجفی، قم، 1403 ق. ج 1، ص 170، تفسیر المیزان، ج 15، ص 218. بودند؟ آنان كه پیامبران را كشتند و سنت فرستادگان خدا را میراندند و سیرت جباران را زنده كردند؟ كجایند آنان كه با سپاهیان به راه افتادند و هزاران تن را شكست دادند؟ آنان كه سپاهها به راه انداختند و شهرها ساختند.
    13. المفضل بن محمد الضبی الكوفی، المفضلیات ، تحقیق و شرح احمد محمد شاكر، عبدالسلام محمد هارون، الطبعه الثانیه، دارالمعارف، القاهره، 1362 ق. ص 217.
    14. قرآن، دخان / 29 -25.
    15. وقعه صفین، صص 143 -142.
    16. «شادروان» سراپرده ای را گویند كه در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران می كشیدند. فرهنگ معین، ج 2، ص 1995.
    17. (كم تركوا من جنات و عیون...) (چه باغها و چشمه سارها كه آنها بعد از خود بر جای نهادند). قرآن، دخان / 25.
    18. افضل الدین بدیل بن علی بخار (خاقانی شروانی)، گزیده ی اشعار خاقانی شروانی، به كوشش سید ضیاءالدین سجادی، چاپ اول، شركت سهامی كتابهای جیبی، 1351 ش. صص 282 -281.
    19. شرح غررالحكم، ج 4، ص 395.